بمون تا تمیز شی....

 
درباره وبلاگ

 

موضوعات

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 259
بازدید کل : 53099
تعداد مطالب : 148
تعداد نظرات : 229
تعداد آنلاین : 1


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 259
بازدید کل : 53099
تعداد مطالب : 148
تعداد نظرات : 229
تعداد آنلاین : 1



 
دست دوست....

همه برایم دست تکان دادند.....

 

کم بودند ادمایی که تکونم دادند.......

 

دست و دوست بسیارند.......

 

اما دسته دوست اندک.....

 

 


برچسب:, توسط ماریا



بامن بیا.....

 صدای گامهای تو ضربان زندگی من است...

 

بامن راه بیا.....هنوز تشنه ی زنده بودنم..........

 


برچسب:, توسط ماریا



قرصام......

 از این پهلو به اون پهلو.....

 

امشب قرصامم الزایمر گرفتن انگار......

 

یادشون رفته که خواب اورند نه یاداور؟!!!؟!!!

 


برچسب:, توسط ماریا



من تنهام.....

 اره....میدونم....

 

انقد نزنید تو سرم......

 

فهمیدم بابا......

 

اره من تنهام.......

 

اما یادتون باشه که تنها من نیستم که تنهام......

 

خیلیا تنهان.......

 

کسی اینجا هس که تنها باشه مثه من؟؟؟!!!

 

 

 

 


برچسب:, توسط ماریا



خنده های صدرا!.....

 

 یه خاطره از دورانه دبیرستان!

یه روز با بچه ها تو کلاس نشسته بودیم زنگه تفریح بود کلاسه مام که خدا قسمتتون کنه

ظرفیتش کلا شاید 5 نفر بود اما به علته امکاناته فوق العاده زیاد ما 15 نفری توش مینشستیم

ردیفه اولو که شیدا گرفته بود 

تازه این ماله وقتی بود که شیدا سرحال بود چون اگه خوابش میومد هر پنج دقیقه خمیازه میکشیدو

علاوه بر الوده کردنه کلاس واسه در کردنه خستگیش دستو پاهاشو میکشید به سمته پشت!

هیچی دیگه!ردیفه دومم گرفته میشد!میموند اون پشت مشتا که ما 14 نفری هماننده یک یاره مهربان

میچسبیدیم به دیوار!

اها داشتم میگفتم زنگه تفریح بود که معلم پرورشیمون اومد تو کلاسو با لهجه ی قشنگو فانتزیش{رشتی}

گفت بچه ها بیاید تو مسابقه ی انشای نماز شرکت کنید فردام بمن تحویل بدید!مام که

حدودا 3 دقیقه ای میشد که به کسی نخندیده بودیم به ذهنمون رسید که خدارو

خوش نمیاد که این معلمه زحمت کش تا اینجا اومده دست خالی بره بیرون!خلاصه!

یاسمن گفت ببخشید خانوم؟موضوعه انشای نماز چیه؟

ما که منتظر بودیم که معلم یاسمنو به خاطره مسخره کردنش دعوا کنه و غش کنیم از خنده

با یه صحنه ی عجیب مواجه شدیم!معلممون یه نگاهه عاقل اندر سفیه به یاسمن انداختو با لحنی

مثه ادمای تحصیل کرده با لهجه ی غلیظتر صداشو برد بالاترو گفت موضوش ازاده دیگه!

اخ اخ کلاس ترکید از خنده بچه ها دیگه داشتن صندلیا رو گاز میگرفتن

ایشونم با خونسردی کاممممل کلاسو ترک کردن!!!

 

برچسب:, توسط ماریا



گردشه منو.....من....

 بعضی وقتا شاممو که میخورم میام رو تختمو با دسه راستم موهامو باز میکنمو پخشش میکنم

 

روی بالشتم....بعد دستامو باز میکنم و بدنمو شل میکنم....بعد ذول میزنم به جای همیشگی

 

که تمومه چینو چروکاشو حفظم!حتی چشم بستم میتونم رسمش کنم!.....سقفه اتاقم!

 

یه صحنه ی تکراری!

یه صحنه ی سرد!

بی روح!

 

اگه حال داشه باشم فانوسمو روشن میکنمو باهاش میحرفمو به حرفاش گوش میدم!

 

فانوسم همیشه پیشم میمونه تا خوابم ببره!.....

 

خیلی وقتا تا صبح روشن میمونه........

 

خیلی دوسش دارم!

 

اما اگه فانوسم نباشه یا نتونه باشه......دسته خودمو میگیرمو با کلی قربون صدقه 

 

میریم گردش!.....فانوس  که نیس.....اما یادش باهامه......تنهاییم که پابه پام میاد...

 

خلاصه.....

 

میبینی فانوس؟!؟؟؟؟!!!!؟؟؟؟؟

 

وقتی نیستی هم جعممون جمعه!!!!

 

منو..... یادتو....... تنهایی.......

 

 


برچسب:, توسط ماریا



دوران دبیرستانم.....

 سلام....امروز میخوام دوران دبیرستانمو تعریف کنم......من تمومه عمره 19 سالمو به دو بخش تقسیم میکنم!

1/قبل دبیرستان!

2/دوران دبیرستان به بعد!

زندگیم تو بخش یک خیلی بچگانه وزودگذر بود...اما تو بخش دو....

تموم درسای زندگیمو تو دبیرستان گرفتم!

1/یاد گرفتم که جوونمرد اونه که به پای رفیق اب بشه و صداش درنیاد....

2/یاد گرفتم که دورو بودن اوج نامردیه.....

3/یاد گرفتم که وقتی به هم کلاسیم میگم رفیق  باید حواسم باشه که رفیقمو به هرکسو ناکسو مدیری نفروشم....

4/یاد گرفتم وقتی رفیقم بغض میکنه هقق هقمو بی صدا کنم......

5/یاد گرفتم وقتی رفیقم لبخند میزنه از شادی فریاد بزنم....

یادش بخیر اردوها.....صدای قهقهه خنده هامون.....

یادش بخیر وقتی مدیر یکیو دعوا میکرد.......خشم تو گلومون.....

یادش بخیر مداحی های مهناز.......هق هقه گریه هامون....

یادش بخیر جنوبا......دلای پشیمونمون.......

یادش بخیر ولادتا......کف زدنامون تو نماز خونه......

یادش بخیر ثبت ناما واسه اردو......بخدا اگه تو نیای مام نمیایم.....

یادش بخیر وصیت کردنا...........بغض تو گلومون.......

یادش بخیر صحنه ی جداشدن.....امید ته دلامون.......

یادش بخیر.......وای خدا چی میکنی؟!این اشکا یدفه از کجا اومد؟میخوام صفحرو ببینم......

یادش بخیر.........

چقدر دل تنگم......

 


برچسب:تکه های قلبم, توسط ماریا



عشق غریبه.....

میترسم!

میترسم از این که...یه شب مثله همین شبا چشام خیس باشه...

 

میترسم از این که صدامو تو بالشتم خفه کنم دوباره اما دلیلش شکرو خوشحالی واسه داشتنت نباشه...

 

میترسم.....تو اغوشه سرده یکی دیگه بیقرارت باشم!

 

میترسم تو اغوشه سرده یکی دیگه بیقرارم باشی!

 

میترسم حرفات دروغ بوده باشه!

 

تویی که میگفتی نفسام به نفسات بنده.....چرا داری تو اغوشه یکی دیگه نفس نفس میزنی؟

 

چــــــــــــــرا؟

 

درست که میگن دلت که گرفته باشدصدای ترانه که هیچ!

باصدای دست فروش دوره گرد هم گریه میکنی!

میترسم!......

 


برچسب:, توسط ماریا



میروم.....

 میروم خسته و افسرده و زار!....

 

سوی منزلگه ویرانه ی خویش!....

 

بخدا میبرم ازشهر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش!

 

اه....خستم.....!

 


برچسب:, توسط ماریا



زندگی.....

 زندگی از چرخشت سیر شدم.....

 

از روزوشبت خسته و دلگیر شدم....

 

ای مرگ؟!   چرا نمیگیری به اغوشت مرا؟!

 

به خیالت جوانم؟!..........ولی پیرشدم....

 

 


برچسب:, توسط ماریا



سکوت منو بارون......

 سکوتم را به باران هدیه کردم.......

 

تمام زندگی را گریه کردم........                                    

 

نبودی در فراق شانه هایت.......

 

به هر خاکی رسیدم گریه کردم.........

 


برچسب:, توسط ماریا



دوست دارم سنگه....

 

تو میخواستی سنگ صبورم باشی!

تو سنگ شدی........!

ومن....همچنان صبورم.......!

 


برچسب:, توسط ماریا



به چند مرد ساده نیازمندیم!

من نگرانم!

خیلی نگرانم!

جامعه ی گشنگمون بدجور احساس کمبود مرد میکنه!

خدایی اینطور نیس؟

پس من دیگه اصلاح نمیکنم.....به هر حال جامعه مرد میخواد!

پیش به سوی ریش سیبیل! 


برچسب:, توسط ماریا



حسین مهری!

 

اوخییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!

3ماهه نامزد کرده!


برچسب:, توسط ماریا



خودت باش!!!!

خودت باش!!!

به اعتماد هیچ شانه ای اشک نریز.....

وبه اعتبار هیچ اشکی شانه نباش............

ادمی به خودی خود نمی افتد....اگر بیفتد......

از همان سمتی میوفتد که تکیه کرده است!!!!!!!!!!


برچسب:, توسط ماریا



امربه معروف امروزیا!

تو فیس بوک بودم!

دیدم یارو با اعتماد به نفس خاصی لینک گذاشته که......

/استفاده از فیلتر شکن حرااااااااام است.همتون دارید گناه میکنید/

هیچی دیگه....نمیدونستم باید بخندم یا سرمو بکوبونم به دیوار.....

یکی نیس بگه اخه مرتیکه!خودت با قندشکن اومدی تو فیس بوک؟!


برچسب:, توسط ماریا



نگام میکنی؟!

                                                                     

خــــــــــــــــــــــدایا.......

 

نگام میکنِِِِِِِِِِِِِِِِِی؟.....

من.....

خیلی.......

دوست دارم......

 

اشکام...... 


برچسب:, توسط ماریا