بمون تا تمیز شی....

 
درباره وبلاگ

 

موضوعات

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 235
بازدید کل : 53075
تعداد مطالب : 148
تعداد نظرات : 229
تعداد آنلاین : 1


آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 235
بازدید کل : 53075
تعداد مطالب : 148
تعداد نظرات : 229
تعداد آنلاین : 1



 
پیروزی بعداز شکست....؟!

 والا بچه که بودم وقتی میخوردم زمین مامانم میگفت اشکال نداره قشنگم!با این زمین خوردنا راه رفتن یاد میگیری!

بعداز هر شکست یه پیروزی هست!هه!اما اتفاقا چندوقت پیش تو دانشگاه با مخ خوردم زمین!تو دلم گفتم اخه

مادرمن!پس این حرفت تحقق پیدا میکنه؟!......

تو دوران ابتدائی.راهنمایی.دبیرستان.دانشگاه....همه بهم میگفتن صدبارم که خوردی زمین اروم باش...

شکست مقدمه ی پیروزی های بزرگه.....

اما یه سواله گنده دارم.....پس کی این دوره ی مقدماتی تموم میشه؟!

همیشه فکر میکردن چون بچم هرچی بگن قبوله!هرجا که قسمت صاف کردن زوم میشد زیر بینیه بنده

همه با ارامش فوق العاده خاصی که هیچوقت نفهمیدم از کجا میارنش بهم میگفتن!غصه نخور!شاکر باش!

اینا امتحانای الهیه!

اینجوری باشه من یکی که دکترای الاهیات گرفتم!

شما چی؟


برچسب:, توسط ماریا



لب هایش....

 

 لبخندش را تقسیم کرد.....

خنده اش به من رسید......

لب هایش به دیگری........


برچسب:, توسط ماریا



فانوس!

             

 با پاهای برهنه دویدم تو کوچه امید....

بارون رحمت میبارید....فانوس نگاهمو واست روشن کردم....

با دستام واست یه چتر گرم ساختم.....

مبادا قطره های بارون نگاه مهربونتو خیس کنه......

دوست دارم فانوس زندگیم!

 


برچسب:, توسط ماریا



ارزوی من.....

 

 ارزوی من....خدایا....ارزوی من ماندن اوست....

اما اگر ارزوی او رفتن من است....

ارزوی او را براورده کن!من دیگر ارزویی ندارم!


برچسب:, توسط ماریا



خدایا!!!

خدایا......

یک مرگ بدهکارم وهزاران ارزو طلبکار!

یا طلبم را بده یا طلبتو بگیر......
 


برچسب:, توسط ماریا



اقا؟معجزه چنده؟

اروم ایستاده بود پشت درو گوششو چسبونده بود روی سوراخ در....بادقت گوش میداد. صدای گریه ی مادرش میومد...که هرچندثانیه قطعش میکردو میگفت خدایا؟چرا پسر من؟چرا پاره ی تن من؟..چند دقیقه بعد پدر اروم گفت هیییس میشنون!!دیگه فقط معجزه میتونه پسرمونو نجات بده!دخترک سراسیمه به سمته تختش دوید...اشکاش مجال نفس کشیدنم بهش نمیدادن....

خیلی زود قلکه کوچولوشو از زیرتختش بیرون کشیدو شکوندش.....زیرلب گفت فقط 5دلار؟!

باهراس از درپشتی رفت بیرون و تا داروخونه ی سرکوچرو دوید...

رفت توصف ایستاد قدش به پیشخون نمیرسید...کلی منتظرموند فکرش یه لحظم ازاد نمیشد...وقتی به خودش اومد دید خیلی وقت که منتظره تا مسئول داروخونه بهش رسیدگی کنه عصبانی شدومحکم دستشو روی پیشخون کوبید!مسئول داروخونه ک تازه متوجه حضور دخترک شده بود گفت چی میخوای؟!دخترک گفت معجزه!معجزه میخوام!چنده؟مسئول چند ثانیه مکث کرد انگار داشت حرف اون دختر کوچولورو مزه مزه میکرد!یدفعه به خودش اومدو گفت نه دخترجون!ما اینجا معجزه نداریم!دخترک باعصبانیت گفت کجا میتونم پیداش کنم!؟مسئول باپوزخند گفت قیمتش بالاس!!!!!

دخترک نادم به کف دستای کوچولوش نگاه کرد و زیرلب گفت اما من 5دلار بیشتر ندارم!مردی ک از دور داشت تموم این

قضایارو میدید دستشو رو شونه دختر گذاشتو گفت بیا من میدونم دوای دردت کجاست!...اون مرد جراح بود!و عمل پسره

اون خانوادرو قبول کردو پسرکو نجات داد!پس هر چیز به ظاهر کوچیکی واقعا کوچیک نیس!


برچسب:, توسط ماریا